باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته از عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمیداز کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که نامش ملال نیست
سر های قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
.....
شاعر:محتشم کاشانی
نماز شب،جامعه،عاشورا
در تشرف مرحوم سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی (ره) که در مسافرت حج از قافله جدا می شودو راه را گم می کند،به او می فرمایند: نافله (نماز شب) بخوان تا راه را پیدا کنی .
او نماز شب را می خواند.بعد به او میفرمایند:جامعه بخوان.ایشان زیارت جامعه را از حفظ میخواند .
بعد می فرمایند:عاشورا بخوان. او زیارت عاشورا را نیز از حفظ می خواند با تمام لعن و سلام و دعای علقمه.
آنگاه او را سوار بر مرکب می کند و می فرماید :چرا شما نافله نمی خوانید؟ نافله ، نافله ، نافله ! و باز می فرماید:چرا شما عاشورا نمی خوانید؟عاشورا،عاشورا،عاشورا! بعد می فرماید:چرا شما جامعه نمی خوانید؟جامعه،جامعه،جامعه!
سپس می فرماید: اینان دوستان شما هستند که در کنار نهر آبی فرود آمده اند تا وضو بگیرند برای نماز صبح.
نجم الثاقب:464،مفاتیح الجنان:حکایت سید رشتی بعد از زیارت جامعه کبیره.